سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کیمیا

حدود هفت ماهی گذشته از وقتی تو بغلم گرفتمت و انگار راستی راستی باورم شد مادرم. با گریه هات انگاری بهم تلنگر می زدی که بیدار شو ، تو وارد دنیای جدیدی شدی. از اون دنیای تئوزی که توی نه ماه برای خودت ساخته بودی، بیا بیرون. .........

و من همچنان در حال دویدن در این دنیای جدیدم برای رسیدن به یک پناهگاهی که خیالم از بابت تو راحت باشه.اما هر چه جلوتر میرم به پیچ های جدید بر میخورم که در پس آن کوچه های متعددی است.

و باز با اطمینان از اینکه تو در نیمه ی شعبان به دنیا اومدی پس یه حامی قوی داری و با وجود سایه ی خداوند جلو می روم و هر روز با یک پیچ جدید روبرو می شوم.

امیدوارم با شکر روزانه ی خدا و توکل بر او ،بتوانیم بنده ی خوبی برای خدا و سرباز قابلی برای امام زمان تربیت کنیم.

 


[ شنبه 93/10/20 ] [ 11:28 عصر ] [ ]

 

 

 

 

 


یادم میاد تو دوران بچگی، وقتی می رفتیم توی باغمون، یکی از خواهرهام با کمک بقیه بچه ها به جون درخت ها میفتادن و یه چیزایی ازش می کندند و بعد توی خونه میومدند و با ذوق و شوق با اون ها یه چیزی به اسم "شرس" درست می کردند، املای صحیح کلمه رو بلد نیستم و دنبالشم نبودم فقط اینو میدیدم که خواهرم از اون به عنوان یک چسب مایع بسیار چسبنده برای درست کردن بادبادک ، که یه اسم دیگه داشت که الان خاطرم نیست، استفاده می کردند. یه چیزی میشد شبیه چسب های دو قلوی این دوره زمونه. و به نظرم اون موقع هنوز چسب دو قلو نبود و اون ها با چه ذوق و شوقی این چسب رو تهیه می کردند. و از اون موقع بود که یاد گرفتم، از این کلمه استفاده های دیگری هم میشود. مثلا اگر شما به یه چیزی یا یه کاری یا یه کسی زیادی متصل باشید، بهتون لقب "شرس" رو میدن و میگن مثه "شرس" نشو. و حالا با یادآوری خاطرات شیرین گذشته به این نتیجه رسیدم که  حال و احوال این روزهای زندگیمون، ما رو به یه آدم "شرس" از نوع مهربونش تبدیل کرده.....

 

 

بدین صورت که هر کسی از خونواده و دوستان، بخواد از قم رد بشه و به تهران یا طرف غرب یا شمال یا مشهد یا ... بره یا حتی برگرده اصفهان با تماس های مکرر ما حتما باید یه سر به ما بزنه. آستانه ی تحمل دلتنگیمون به شدت زیادی ی ی اومده پایین......پس شما، ای بانو و آقای محترم مواظب ثانیه ثانیه های با هم بودنتون کنار خونواده هاتون باشید و تو رو خدا قدر بدونید و شکر کنید ..................

 

 

زیر نوشت: این عکس صرفا جهت یادآوری دوران خوش گذشته بود.

 

 

زیر نوشت : این عکس هم صرفا جهت به یاد آوردن مجدد لحظه لحظه های خوش حال حاضر و امسال است و به این خاطر که "شرس" بودن هم عالمی دارد.تبسم خدانگهدار


[ جمعه 92/6/22 ] [ 7:13 عصر ] [ ]

توی کلاس زبان انگلیسی....

استاد داشت در مورد تغییر برخی چیزها در خودمان، وقتی به خارج از کشور مسافرت می کنیم، صحبت می کرد.

دست گرفتم که براش توضیح بدم که یکی از دوستان کاملا مذهبی و از خانواده ای کاملا فرهنگی و مایه دار، الان در آمریکا زندگی می کنه (به خاطر شرایط تحصیلی شوهرشون) و با اینکه کم بیرون، رفت و آمد می کنه، ولی وقتی هم، بیرون میره با چادر(البته از نوع عربیش دیگه) میره.

متاسفانه ایالتش رو فراموش کرده بودم.

توی همین افکار بودم و با خودم کلنجار میرفتم.....

که همون موقع تنها (جدای از خودم)دختر در ظاهر چادری گفت: استاد، من دلم می خواهد نحوه ی پوششم تغییر کنه.

استاد گفت: یعنی چی ؟

گفت: یعنی روسری و مانتو نپوشم.

باز دوباره مثال دیگری از دوستان به خاطرم اومد که در ایالت تگزاس، با حجاب کامل و مانتو تردد میکنن.

دست گرفتم که حداقل این مثال رو برای روشن شدن ذهن بسته ی همکلاسی هایم بگویم.

استاد خیلی مودبانه گفتند که بله برخی هم اینطوری هستن و دوست دارند آزاد باشند و به من اجازه ی صحبت کردن ندادند.

در صورتی که کلاسمون هفت نفر بیشتر نبود و دلیلی برای صحبت نکردن من وجود نداشت مگر .....

پی نوشت 1- پدر و مادران گرامی، توجه داشته باشید که با اجبار حجاب و دین رو به بچه ها اعمال نکنید. توی تربیت فرزندتون کمی هنرمند باشید و به عبارت دیگر اصولی کار کنید.....

پی نوشت 2- خوهرای گلم، لطفا عقایدتون رو محکم کنید، که کسی حتی با یه تلنگر هم نتونه کاری کنه، چه برسه به ...... . دو رو نباشید. تکلیف خودتون رو با خودتون حداقل مشخص کنید. چهره ی برخی قشرها رو تو جامعه با کارهاتون خراب نکنید.

پی نوشت 3- استادان گرامی لطفا کمی هم جنبه ی استاد شدن داشته باشید. بدونید که شما هم در تربیت دانشجوهایتان دخیل هستید. وقتی یه کرسی بهتون دادن، لطفا فرهنگ استفاده ی صحیحش را هم پیدا کنید.

پی نوشت 4 - در اینجا خطاب به خودم میگم ، به عنوان مادر آینده، معلم و الگوی بچه ها بودن و به عنوان دختری جوان در این جامعه کمی مراقب رفتارم و عواقب رفتارم در جامعه باشم.

دلم میخواست بیشتر توضیح بدم و رک بگویم ولی متاسفان فرصت ندارم. لطفا کمی هم به سوال(که در عنوان آمده) و جواب خودتان فکر کنید. ممنونم از شما


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:5 عصر ] [ ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ


امکانات وب


قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

download

قالب بلاگ اسکای

اخلاق اسلامی

قالب وبلاگ