کیمیا | ||
خدایا!به که واگذارم میکنی؟به سوی که میفرستیام؟به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛ من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من...دعای عرفه
نار و نور
چه شد این تنم تاب ظلمت گرفت سیاهی کجا با دل الفت گرفت چه کس بر رخم خاک پاشید و رفت چرا از من آن جام رحمت گرفت همان غصه نار و نان بود و نور چرا نـان مـن بـوی آتـش گرفت خدا را لقمه ای نور در سینه بود چرا نار من نـورم از من گـرفت
دکتر رویا موسوی گرمارودی این روزها بوی معرفت، از گوشه و کنار زمین (عزیزانی که این روزها هستند و یا آنهایی که از دستشان می دهم) و از لابلای تاریخ(ائمه و پیامبران و بزرگان ازجمله بانوی بزرگوارم:حضرات فاطمه) تاری به مشام می رسد. و این وجود من است که داد می زند و می خواهدبه اینها چنگ بزند و خود را به ریسمان الهی بیشتر بچسباند. اما شیطان وجود در حال مبارزه است با این حس ها. فاطمه جان، بزگوارم، سرورم، تویی که پاره تن پیامبری به دادم برس و باز دستم را بگیر و از این ورطه خلاصم کن.نگذار قدم هایم در مسیر خط مستقیم بلغزد بلکه گام هایم را محکم و استوار بر زمین بگذارم. هرچندتا بدین جایش هم که راه را آمده ام، با وجود کمک های شما و خدای قادر است. ممنونم که مرا به حال خود نگذاشته اید. دیروز روز شیرینی بود، چون توانستم حکمت یکی از کارهای خداوند رادر آن روزم بفهمم، البته فکر کنم که فهمیدم.
هرچه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه بی حاصل است / فاطمه حلال صدها مشکل است آب! بسوزد دلت خاک! شود خاک عزا بر سرت باد! پریشان شوی چشم! الهی که بباری فقط پیش نگاه شما ، مادر خورشید سوخت . . . التماس دعا
[ جمعه 90/1/26 ] [ 11:15 صبح ] [ ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |