کیمیا | ||
میگفت: خب اگه درد داری، چرا آخ و ناله نمیکنی؟ گفتم : آخه دردم زیاد نیست، انشالله که طوری نشده. میگفت : زهرا ببین تو چه ایامی اینطوری شده، اگه واقعا طوری شده باشه، مثل ....... گفتم : من؟؟!! خاک کف پاشم نیستم. وقتی یکی از دکترها با ناشی گری گفت که کمرت شکسته، از اتاق که زدم بیرون، دیگه حال خودم را نمی فهمیدم، همه ی برنامه هام نقش بر آب شد.دانشگاه، ترجمه، تدریس، مقاله ، ترم آخر ، امتحانا، معدل و ...... میگفت : همش در موردت که حرف میزدم، میگفتم زهرا ، دختر محکمی است. فقط در جوابش لبخند میزدم ولی اشکم سرازیر بود. میگفت : کار خدا بی حکمت نیست . آروم باش. باز رفتم توی فکر. دکتر بعدی گفت دو ماه دیگه خوب میشی. اومدم خونه و باز ..... نمی دونم واقعا حکمت خدا چیه در چنین روزی؟!
گل من، امروز فقط و فقط و فقط ذره ای از دردهایت را (برایم سخت است فعلی برای این جمله انتخاب کنم) چشیدم.
خدایا مهلتم بده چون دیدی که تحملم بس اندک بود. این ایام را خدمت تمامی شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم. التماس دعای فراووووون [ شنبه 90/2/17 ] [ 6:36 عصر ] [ ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |